معنای پنداره مشترک چست و چه کاربردی دارد؟
اگر هر ایده ای درباره رهبری هزاران سال الهام بخش سازمان ها بوده است این همان استعداد نگه داشتن تصویری مشترک از آینده ای است که در جستجوی خلق آن هستیم.
اندیشیدن درباره هر سازمانی که در غیاب هدف ها، ارزشها و ماموریت های عمیقاَ تسهیم شده در سرتاسر آن سازمان تا اندازه ای به عظمت دست یافته است به کند و کاو سختی نیاز دارد.
مثلاَ شرکت آی بی ام(IBM) خدمات داشت؛ یولاروید عکاسی فوری داشت؛ فورد حمل و نقل را برای توده ها به همراه آورد،؛ اپل قدرت محاسباتی به توده ها بخشید. علی رغم تفاوت های شدید در محتوا و نوع، تمام این سازمان ها کاری کردند که افراد را حول یک هویت و حسی از تقدیر مشترک با هم مشترک ساند.

زمانی که یک پندارۀ بدیع وجود داشته باشد(در مقابل یک پنداره آشنا برای همه) افراد گوی سبقت را از هم دیگر می ربایند و می آموزند، نه به دلیل آنکه به آنان گفته شده است که چنین کنندبلکه برای آنکه می خواهند چنین کنند. اما بسیاری از رهبران دارای پنداره های شخصی ای هستند که هیچ گاه به پنداره های مشترکی که یک سازمان را به جنب و جوش درآورند ترجمه نمی شوند.
در بسیاری از مواقع پندازه مشترک یک شرکت حول یک فرهمندی(کاریزما) یک رهبر و یا حول بحرانی می چرخد که همه را به طور موقت وادار به جنب و جوش می کند. اما اکثر افراد اگر به آنان فرصت انتخاب داده شود ترجیح می دهند که از یک هدف عظیم نه فقط در مواقع بحران بلکه در همه مواقع پیروی کنند.
آنچه وجود نداشته است قاعده یا راه روشی است که پنداره فرد را به پنداره مشترک ترجمه کند.(اینجا منظور ما یک کتاب آشپزی نیست بلکه مجموعه ای از اصول و رویه های هدایت کننده است.)